پادکست دلهایمان احیا کُن
عنوان برنامه: در طلبِ خداوند ـ بیداری روحانی
در طلبِ خداوند ـ بیداری (بخش 1)
چه کسی به بیداری نیازمند است؟
نازی: ما ممکن است آنقدر غرقِ فعالیتهای روحانی و مذهبی باشیم که وقت نداشته باشیم از خودمان بپرسیم: "آیا خدا در این فعالیتها هست؟"
سابرینا: امروزه حضورِ خدا هم در خیلی از زندگیها، اجتماعات، و حتی کلیساها گُم شده است ولی ما، نبودِ این حضور را اصلاً احساس نمیکنیم.
نازی: با سلام به شما شنوندگان عزیز، امروز با برنامهای دیگر از پادکست «دلهایمان احیا کُن» با صدای سابرینا اصلان در خدمت شما عزیزان هستیم.
اگر دوستی به شما زنگ بزند و بگوید: "وضعیتم خیلی وخیمه ... بدبخت و مستاصل هستم." ما گوشهایمان را تیز میکنیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده. عزیزان، من و شما هم نیاز داریم که بدبختیِ روحانی خود را در حضورِ خدا ببینیم. اما متأسفانه …
پادکست دلهایمان احیا کُن
عنوان برنامه: در طلبِ خداوند ـ بیداری روحانی
در طلبِ خداوند ـ بیداری (بخش 1)
چه کسی به بیداری نیازمند است؟
نازی: ما ممکن است آنقدر غرقِ فعالیتهای روحانی و مذهبی باشیم که وقت نداشته باشیم از خودمان بپرسیم: "آیا خدا در این فعالیتها هست؟"
سابرینا: امروزه حضورِ خدا هم در خیلی از زندگیها، اجتماعات، و حتی کلیساها گُم شده است ولی ما، نبودِ این حضور را اصلاً احساس نمیکنیم.
نازی: با سلام به شما شنوندگان عزیز، امروز با برنامهای دیگر از پادکست «دلهایمان احیا کُن» با صدای سابرینا اصلان در خدمت شما عزیزان هستیم.
اگر دوستی به شما زنگ بزند و بگوید: "وضعیتم خیلی وخیمه ... بدبخت و مستاصل هستم." ما گوشهایمان را تیز میکنیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده. عزیزان، من و شما هم نیاز داریم که بدبختیِ روحانی خود را در حضورِ خدا ببینیم. اما متأسفانه ما اغلب، خودمان را تا این حدّ نیازمند به خدا نمیبینیم. از امروز با یک سری برنامههای جدید تحت عنوان در طلب خداوند با شما همراه خواهیم بود.
سابرینا: یکی از این روزها که در حال تهیۀ این سری دروس بودم، من و یکی از دوستانم به اسم هالی، تصمیم گرفتیم تا بعدازظهر با هم وقت بگذرانیم و بچههای او را به پارک ببریم. همانطور که به طرف پارک رانندگی میکردیم، از راه دور صدای موسیقیای شنیدیم که مثل آهنگهای جعبه موسیقی بود. بچه ها بلافاصله تشخیص دادند که این چه صدایی است. گوششان را تیز کردند تا ببینند این صدا از کدام طرف میآید. آنها مطمئن بودند که این صدا، صدای ماشین بستنی فروش است. حالا همگی در ماشین فریاد میزدند: مامان، مامان، بستنی، بستنی، میشه بایستی و برامون بستنی بخری؟ مامان، ما بستنی میخواهیم. هالی مثل یک مامانِ مطیع، دُور زد و به دنبال ماشین بستنی میگشت. وقتی آن را دید، آن راه افتاد. ماشین بستنی ما را نمیدید. آنقدر رفتیم تا او ما را دید و بالاخره ایستاد. بچهها بستنیشان را گرفتند. بچه ها با دیدن ماشین بستنی به هیجان آمده بودند و تا بستنی نگرفتند، از این هیجان و اشتیاق دست نکشیدند. در این اثنا من هم فکر میکردم که این اشتیاق وافر میتواند تصویر زیبایی از سری برنامههای جدید ما تحت عنوان در طلب خداوند باشد.
این بچهها برای رسیدن به بستنی مشتاق، هیجانزده، مصمم، و با پشتکار بودند و با شور و اشتیاق طالبِ آن بودند. و این تصویری است از سفری که از شما دعوت میکنم در آن با ما همراه شوید. این سفر ممکن است هفتهها به طول بیانجامد اما من ایمان دارم که از آنجا که طلبیدنِ خداوند مثل هر پروسۀ دیگر احتیاج به زمان دارد، ارزش دارد که واردِ این پروسه شویم هرچند طولانی به نظر آید.
اگر ما میخواهیم خداوند و حضور او را بطلبیم، باید با تمام دل این کار را انجام دهیم. بله، باید با تمام دل او را بطلبیم و این کار وقت میبرد. قلبهای ما باید برای آنچه که خدا میخواهد به ما بگوید، آماده بشوند. برای درک آنچه او در کلام خود میخواهد بر ما مکشوف کند، ما نیاز به وقت داریم. از طرف دیگر، واکنش نشان دادن به او و ریشه گرفتنِ آنچه او بر ما آشکار کرده است به وقت نیاز دارد. طلبیدن خدا پروسه یا فرآیندی نیست که بتوان آن را با شتاب و عجله انجام داد.
بنابراین، از شما دعوت میکنم تا با ما در این سفرِ چند هفتهای همراه شوید. شما میتوانید کتاب در طلب خداوند را نیز همراه با این برنامهها مطالعه کنید. من ایمان دارم که اگر با پشتکار به این مطالعه ادامه بدهید، پس از اتمامِ چند هفته نه فقط ملاقاتی جدید با خدا خواهید داشت، بلکه رابطهای پُر از نشاط و عمیق را با خداوند تجربه خواهید کرد که تا به حال حتی تصور آن را نیز نمیکردید.
در این برنامه، اول از همه، به بررسی مفهوم در طلب خداوند بودن خواهیم پرداخت. و با یک مقدمه آنچه را که در طول این برنامهها با هم در بارهاش فکر کنیم معرفی خواهیم کرد.
بنابراین، امروز من میخواهم فقط بر عبارت دو کلمهای طلبیدن خداوند تمرکز کنیم. این مفهوم بارها و بارها و بارها در طول کتابمقدس تکرار شده است. به طور مثال، اگر به اول تواریخ فصل ۲۲ مراجعه کنید، داوود را میبینیم که دارد برای مرگ آماده میشود، و میخواهد تاج و تخت و سلطنتِ خود را تحویل سلیمان بدهد. سلیمان پسر جوانی بود که شاید به نصایح و توصیههای زیادی از طرفِ پدرِ خود نیاز داشت. داوود میدانست که مهمترین چیزی که پسرِ او نیاز دارد تا با به کارگیری آن پادشاه موفقی شود، این است که رابطۀ شفاف و عمیقی با خدا داشته باشد. پس مهمترین نکتۀ موضوع، رابطۀ او با خدا بود. بنابراین، داوود در آیه ۱۹ به سلیمان و بقیۀ بازماندگان میگوید: «پس حال، دلها و جانهای خود را متوجه سازید تا یهوه خدای خویش را بطلبید.» نصیحتِ او به سلیمان این است که در حال حاضر آن چیزی که تو نیاز به انجام آن داری، طلبیدنِ خداوند است. منتظر نشو وقتی که پیر شدی تازه خداوند را بطلبی، بلکه امروز با دل و جانِ مصمم و هدفمند و با پشتکار در طلب خداوند قدم بردار. این توصیۀ داوود نشان میدهد که طلبیدن خداوند مستلزم توجه و تمرکز است و نیاز به استمرار و اشتیاق دارد.
بنابراین، "دل و جان خودت را متوجه طلبیدن خداوند بکُن. سلیمان، به عنوان یک پادشاه، این اولویتِ زندگیِ توست. این مهمترین مسئولیت توست."
من و شما ممکن است که مثل سلیمان از این چنین مقام و منزلت و مسئولیتی به عنوان یک پادشاه برخوردار نباشیم ولی کلام خدا به ما نشان میدهد در هر مقام و مسئولیتی که باشیم اولویتِ اولِ هرِ فرزندِ خدا طلبیدن خداوند است. آیا میخواهید در زندگیتان موفق و مبارک باشید؟ آیا میخواهید نقشه و هدفِ خدا در زندگی شما عملی شود؟ در هر مقام و مسئولیتی که هستید، اگر مادر هستی، مادر بزرگ هستی، دانشجو هستی، شاگرد مدرسه هستی، اگر شاغل هستید، اگر متاهل یا مجرد هستید، اگر بچه دار هستی یا اصلا بچه نداری، اگر بچهها بزرگ شدهاند و بالاخره در هر فصلی از زندگی و در هر وضعیتی که هستی، اولویت شمارۀ یک زندگی من و شما طلبیدن خداوند است. داوود به سلیمان خاطر نشان میکند که برای طلبیدن خداوند باید همیشه فعال باشی. در این فرآیند نمیتوانی منفعل باشی، بلکه باید فعالانه، در هر وقت، هدفمندانه، و با دل و جان خداوند را بطلبی.
داوود میدانست که طلبیدن خداوند گنجی است که ارزش زیادی در آن نهفته شده. او میدانست که این موضوع از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
ولی ممکن است که خیلی از افراد در بارۀ موضوع طلبیدن خداوند به عنوان انجام بعضی وظایف نگاه کنند و آن را مجموعهای از اعمال پُر از زحمت و تلاشِ طاقت فرسا بدانند.
خیلیها معتقدند که من هنوز جوانم، خیلی کارها هست که باید بکنم. من مسئولیتهای بسیار زیادی دارم و نمیتوانم بر این موضوع وقت بگذارم. یا، من خداوند را خواهم طلبید وقتی که فارغ التحصیل شوم ... وقتی که کار و بارم بهتر شود ... وقتی که بچهها بزرگتر شوند و به مدرسه بروند ... وقتی پا به سن بگذارم ... وبالآخره، هزار و یک وقتِ دیگر.
گویا که طلبیدن خداوند یکی از سایر وظایف زندگی است که باید به بقیۀ فهرست وظایف اضافه شود. و این لیست در حال حاضر آنقدر پُر است که اضافه کردن طلبیدن خداوند بر آن، باری است که به بقیۀ بارِ سنگین مسئولیتهایمان اضافه میکنیم.
در اینجا، به یادِ بچههای هالی میافتم که چطور نسبت به بستنی از خودشان اشتیاق و شور نشان میدادند. رسیدن به بستنی برای آنها یک بار یا وظیفۀ طاقتفرسا نبود. این شور و حسرت را میشد در صدای آنها شنید ... در چهرۀ آنها دید. واقعیت این است که آنانی که واقعاً در طلب خداوند بودهاند، او را یافتهاند و زندگیشان از لذت و شور و شعف پُر شده است.
اگر ما فقط گوشهای از برکاتی را که خداوند برای ما ذخیره کرده است ببینیم، قطعاً خواهیم گفت: علیرغم همۀ مشغولیتها و وظایفِ دیگرِ زندگی، هیچ چیز در زندگی برای من مهمتر از طلبیدن خداوند نیست. من حاضر نیستم آن را از دست بدهم و با چیزِ دیگری معاوضه کنم. و در نتیجه، با شور و اشتیاق و پشتکار به دنبال آن خواهیم بود.
روزی با خانمی در بارۀ بخشش و آمرزش صحبت میکردم. یک دفعه در وسط صحبت متوجه شدم که چشمانش برق میزد. انگار که متوجۀ یک حقیقت بسیار مهم شده بود. او به من گفت: "الآن که داشتیم در بارۀ این چیزها صحبت میکردیم، متوجه شدم که خدا زندگیای همراه با شادی و پُری برای من در نظر گرفته است که ماورای آن چیزی است که الان دارم تجربه میکنم. و اگر من از بخشیدنِ دیگران اجتناب کنم، برای خودم دیواری بنا کردهام که مانعِ دریافتِ برکاتِ باور نکردنیِ خدا شده است."
این موضوع در او انگیزهای ایجاد کرد که بیشتر در طلب خدا و راههای او قدم بردارد. بله، مسیح گنجی است که به یک مُرواریدِ گرانبها تشبیه شده است که اگر ارزش او را بفهمیم، حاضر نخواهیم بود که او را به هیچ وجه از دست بدهیم. و برایِ یافتن او، برعکس، حاضر خواهیم شد که از خیلی چیزها بگذریم. و جالب است ... هر چقدر که بیشتر به دنبال او برویم، شور و شوقمان برای او بیشتر خواهد شد.
عنوان این کتاب هم در طلب خداوند است که در بارۀ تجربۀ شادیبخشِ بیداری روحانیِ شخصی صحبت میکند. این شادی و شور و شوق باید انگیزهای در ما تولید کند که بیشتر در طلب خداوند باشیم.
ممکن است الان در شرایطی باشید که اصلاً به فکر شناختن خدا و طلبیدن او نباشید. اما همانطور که داوود گفت، اگر با دل و جان و بسیار مصمم، خداوند را امروز بطلبید، قطعاً او بزرگترین لذتِ زندگی شما خواهد شد. خودِ داوود در کتاب مزامیر میگوید: «حضورِ تو کمال خوشی است.»
اما در طلبیدن خدا، نه فقط شادی و لذت هست، بلکه این شادی و لذت همیشه با روحیۀ نیازمندیِ مبرم به خدا همراه است. اگر به دوم تواریخ ۲۰ مراجعه کنیم، در آنجا میبینیم که موآبیان و عمونیان، وارد جنگ با یهودا میشوند. داستان از این قرار بود که سربازانِ یهودا در مقابل ارتشِ متحدِ موآبیان و عمونیان خود را بسیار ناچیز میدیدند. و البته، از لحاظ انسانی هیچ امیدی برای پیروزی سربازانِ یهودا وجود نداشت. و در این بین به یهوشافاط، پادشاه یهودا، خبر میرسد که گروهِ عظیمی به قصد یورش و حمله به یهودا، در راه هستند. (آیۀ ۲)
اما کلام خدا در بارۀ یهوشافاط میگوید: «یهوشافاط ترسان گشته به طلبیدن خداوند جزم نمود.» یهوشافاط چه وضعیتی داشت؟ او خود را در وضعیتی وخیم میدید ... نیازِ مُبرم خود را به کمک حس میکرد ... او ترسیده بود، وحشت زده بود. یهوشافاط هیچ راهکاری به ذهنش نمیرسید که بتواند این مشکلِ جدی را حل کند. این داستان مرا به یادِ واقعهای میاندازد که سالها پیش وقتی به خانۀ یکی از دوستانم رفته بودم اتفاق افتاد.
من و دایان، به اتفاق یکی از دوستان دیگرمان، پُشت میزِ آشپزخانه نشسته بودیم. و در حالی که چای میخوردیم، مشغول گپ زدن بودیم. یکدفعه دایان در حالی که در چهرهاش آثارِ دلواپسی دیده میشد، از جا بلند شد و سراسیمه از این اتاق به اتاق دیگر میرفت. بالاخره، شروع به صدا زدن اسم پسرش کرد. دایان از این اتاق به آن اتاق میرفت و جُردن را صدا میزد ولی هیچ خبری از جُردن نبود. همۀ ما متوجه شدیم که جُردن در خانه نیست. در همان لحظه، همۀ ما دست از صحبت کردن کشیدیم و دیگر هیچ چیز برای ما به جز پیداکردن جُردن اهمیت نداشت. همۀ ما سراسیمه در هر گوشهای به دنبال جُردن میگشتیم. داخلِ خانه، بیرونِ خانه، حیاط و هر جا که به فکرمان میرسید را دنبال او گشتیم. بالاخره دایان به شوهرش زنگ زد و او را از جریان مطلع کرد. او هم به خانه آمد و آنها مجبور شدند که به پلیس اطلاع بدهند. حالا دیگر ساعتها میگذشت و خبری از جُردن نبود. دایان وضعیتِ وخیمی داشت. اگر شما به جای این مادر بودید، چه میکردید؟ میگشتید و میگشتید و میگشتید. همۀ ما خودمان را مستاصل میدیدیم و فقط میخواستیم که این پسر را پیدا کنیم. خوشبختانه پس از چند ساعت تلاش، بالاخره جُردن پیدا شد. آنها جُردن را در جنگلِ اطراف خانه پیدا کردند و همۀ ما نفس راحتی کشیدیم.
قطعاً در این جریان، همۀ ما احساس خیلی بدی داشتیم، گریه هم کردیم. ولی همۀ ما میدانستیم که این همه تلاش ارزش داشت. اگر هر یک از ما خودمان را مستاصل نمیدیدیم، خودمان را در نیازِ مُبرمِ پیدا کردن جُردن نمیدیدیم، اگر ما به وخامتِ مسئله پی نبرده بودیم، این همه برای پیدا کردن جُردن تلاش نمیکردیم.
و حالا سالها پس از این جریان، در حالی که به این داستان واقعی فکر میکنم، به خودم میگویم که امروزه حضورِ خدا هم در خیلی از زندگیها، اجتماعات، و حتی کلیساها گُم شده است ولی ما، نبودِ این حضور را اصلاً احساس نمیکنیم. اما واقعیت این است که اگر شیرینیِ حضور خدا را واقعا چشیده باشیم، هرگز نمیخواهیم بدون آن زندگی کنیم ... دیگر هرگز نمیخواهیم آن را گُم کنیم.
ولی تا موقعی که به وخامتِ وضعیت پی نبرده باشیم ... تا موقعی که خودمان را از لحاظِ روحانی مسکین، نیازمند، و مستاصل نبینیم، طالبِ حضور خدا نخواهیم بود.
چقدر زندگیهای ما، روابط ما، خانوادههای ما، و کلیساهای ما نیاز مبرم به ملاقات خدا دارند.
آیا شما برای این حضورِ زندگیبخش احساسِ نیازِ شدید میکنید؟ و وقتی به این نیازِ مبرم پی بُردید، آیا در طلبِ خداوند قدم برمیدارید؟
وقتی هر یک از ما مثل یهوشافاط خود را مستاصل، مسکین، نیازمند، و در وضعیتِ وخیم و نیازِ مُبرم ببینیم، در طلب خداوند عزم خواهیم کرد و مصمم به دنبال او خواهیم گشت.
ممکن است که شما در شرایطی باشید که مثل یهوشافاط خود را مسکین و بسیار نیازمند نبینید. ولی خدا گاهی اجازه میدهد در اینچنین شرایطِ دشواری قرار بگیریم تا در طلب خداوند عزم کنیم و نیازمندانه به دنبال او بگردیم.
بیایید به هر چیزی که باعث میشود نسبت به خدا احساس نیاز کنیم، به چشمِ برکت نگاه کنیم. در واقع اگر کفگیر به ته دیگ خورده و دیگر هیچ امیدی نیست ... قوتی نیست ... هیچ منبعی نیست که بتواند مرا کمک کند ... در اصل نوعی برکت است. اینچنین موقعیتهایی باعث میشوند در طلب خداوند جزم را ثابت کنیم و در نیازمندی و مسکنتِ خود به او پناه ببریم.
برای همین، اگر او میگذارد که در شرایطِ سخت، گیر کنید، خدا را شکر کنید چون از درون این شرایط خدا شما را به سویی سوق میدهد تا به طلبیدن خداوند بپردازید. و در طلبیدن خداوند همیشه برکت هست.
کلام خدا به ما یاد میدهد تا او را بطلبیم ... نه فقط با شادی و نیازمندی، بلکه با پشتکار و روحیهای مستمر. در عبرانیان ۱۱ میبینیم که کلام خدا میگوید که خدا جویندگان خود را پاداش میدهد. در بعضی از ترجمهها میگوید: خدا جویندگانِ با پشتکار و با استقامتِ خود را پاداش میدهد. این واژه به معنی یک تلاشِ مستمر و شدید است. یعنی آنقدر اهمیتِ مسئله و ارزشِ آن بر ما مشهود است که حاضریم مصمم و با عزمی راسخ در طلبیدن خداوند تلاشی پر از پشتکار از خود نشان دهیم.
اگر به لوقا فصل پانزدهم مراجعه کنیم، میبینیم که مسیح در این بخش از انجیل صحبت از افرادی میکند که چیزی را گُم کردهاند و مصمم و با پشتکارِ مستمر، به گشتن دنبال آن ادامه میدهند و تا زمانی که آن را پیدا نکردهاند، دست از جستجو برنمیدارند. مسیح در آیه ۸ میگوید: «کدام زن است که 10 سکۀ نقره داشته باشد و چون یکی از آنها گُم شود، چراغی برنیفروزد و خانه را نروبد و تا آن را نیافته، از جستن بازنایستد.» این زن با پشتکار و عزمِ راسخ به دنبالِ سکۀ گمشدهاش میگردد. و این بدان معناست که تا آن را پیدا نکرده است، دست از تلاش برنمیدارد. و ما باید اینچنین در طلب خداوند قدم برداریم و به او بگوییم: خداوندا، تا زمانی که با من ملاقات نکردهای و مرا احیا نکردهای، دست نخواهم کشید. کلام خدا در مزمور 105: 4 میگوید: «خداوند و قوت او را بطلبید. رویِ او را پیوسته طالب باشید.» طلبیدن خداوند یک تجربۀ یک بار برای همیشه نیست. طلبیدنِ خداوند عملی است مداوم و مستمر همانطور که این آیه میگوید «رویِ او را پیوسته طالب باشید.» بیداری و تجدید حیات روحانی چیزی نیست که ما فقط یک بار آن را تجربه کنیم. بیداریِ روحانی سبک زندگی است. پس خداوند را پیوسته بطلبید.
من و شما باید دائماً در طلب و جستجو باشیم. اما در طلب و جستجوی چه؟ در طلب و جستجوی خداوند! دوم تواریخ 7: 14 آیۀ بسیار معروفی است که در بارۀ بیداری و تجدید حیاتِ روحانی است. یکی از شرایطی که خدا در اینجا برای بیداری حقیقی مطرح میکند، این است که ما باید روی او را بطلبیم. «رویم را بطلبید» به این معناست که او را بیشتر از هدایایش، بیشتر از برکاتش، و بیشتر از هر آنچه که او میتواند برای ما بکند بطلبیم. آیا شما او را بالاتر از هر چیز دیگری در زندگیتان میطلبید؟
انسان همیشه در جستجوی چیزی است که حاضر است برای یافتن آن وقت، انرژی، و قدرت صرف کند. ما همیشه دنبال چیزهایی خواهیم گشت که برای ما مهم و بسیار باارزش باشند، چیزهایی که واقعاً آنها را میخواهیم. به همین دلیل هم حاضر هستیم به دنبال آنها بگردیم. خیلی از ما به دنبال یک همسرِ مناسب هستیم. بعضی به دنبال شادی، روابطِ خوب، دوستیها، پول، مقام، و شهرت هستند. شما به دنبال چه هستید؟ دل شما در طلب چیست؟ شما در جستجوی چه چیزی هستید؟
مسیح در متی باب 6 میگوید: «پس نگران نباشید و نگویید چه بخوریم یا چه بنوشیم و یا چه بپوشیم. زیرا اقوام بُتپرست در پی همۀ اینگونه چیزهایند.» ترجمۀ قدیمی کتابمقدس میگوید «زیرا که در طلب جمیع این چیزها امتها میباشند.» در طلب چه هستند؟ در پی چه چیزهایی هستند؟ آیا این بدان معناست که این چیزها یعنی خوردن، نوشیدن، و پوشیدن اهمیت ندارند؟ آیا ما نباید فکر کنیم که چه بخوریم، چی بنوشیم و چه بپوشیم؟ نه! منظور عیسی این نیست که آنها اهمیت ندارند. او ادامه میدهد: «پدرِ آسمانیِ شما میداند که به این همه نیاز دارید.» این نیست که اینها مهم نیستند. مسئله این است که اینها مهمترین نیستند. اینها چیزهایی نیستند که در اولویتِ طلبیدن ما باشند. پس چه چیزی باید در اولویتِ تمرکز ما قرار گرفته باشد؟ آیه ۳۳ میگوید: «نخست در پیِ پادشاهی خدا و عدالت او باشید.» ترجمۀ قدیمی میگوید: «اول عدالت و ملکوت او را بطلبید.» سپس این آیه ادامه میدهد آنگاه (یعنی وقتی اول پادشاهی خدا را طلبیدید) ... آنگاه همۀ اینها نیز به شما عطا خواهد شد. همۀ اینها (یعنی همۀ آن چیزهایی که شما به آنها نیاز دارید اعم از خورد و خوراک و پوشاک) را خواهید یافت. ولی وقتی که اول در طلب خداوند باشید.
بنابراین سؤال اصلی این است که شما در طلبِ چه هستید؟ چه چیزی برای شما مهمترین است؟ شما برای چه چیزی وقت، انرژی، سعی و تلاش، و منابعِ خودتان را سرمایهگذاری میکنید؟ شما در طلب چه کسی هستید؟ ما غالباً برای کسبِ حکمت، درکِ مسیر زندگی و نیازهایمان دست کمک به سوی مردم اطرافمان دراز میکنیم. از دوستان، خانواده، شبانان، مشاورین، کتابها، و منابع مختلف و کنفرانسها و سمینارها استفاده میکنیم.
آیا شما بالاتر از هرکس و هرچیزِ دیگر، در طلب و جستجوی خودِ خدا هستید؟ در طول این چند برنامۀ آتی، من میخواهم شما را تشویق و ترغیب کنم که خداوند را بطلبید. این، به این معناست که من و شما برای طلبیدن خداوند باید به چیزهای دیگر نه بگوییم ... حتی به بعضی از چیزهای خوب!
برای این موضوع زمانِ مشخصی را تخصیص دهید. شخصاً در تنهایی خداوند را بطلبید. با دیگران هم خداوند را بطلبید. با یک گروهِ مشخص با هم خداوند را بطلبید. شاید لازم باشد کتاب در طلب خداوند را به تنهایی و یا به همراهِ گروهی از افراد مطالعه کنید.
موضوع مهم این است که در طلب خداوند بودن، سبک و روشِ همیشگی زندگی ما باشد. شما را تشویق میکنم که دائماً طالبِ رویِ خداوند باشید. دائماً خداوند را بطلبید. اگر خداوند زمانی در زندگی شما عمل نموده است، او را بطلبید تا شما را باز هم احیا کند. بیایید با مزمور 85: 6 همراه شویم و با مزمورنویس روی خداوند را بطلبیم و بگوییم: «آیا دیگر بار احیایمان نخواهی کرد تا قومِ تو در تو شادی کنند؟»
بله، خداوندا، یک بار دیگر، بار دیگر، دوباره و دوباره ما را احیا کُن.
نازی: دعای ما این است که در طول این چند برنامه با ما همراه شوید تا با هم در طلبِ خداوند گام برداریم.
سابرینا: "ای خداوند، از عمقِ دل به سوی تو میآییم و میگوییم: خداوندا، میخواهیم تو را بطلبیم. میخواهیم رویِ تو را بطلبیم. دعا میکنیم که ای خداوند، به هر یک از ما نشان دهی که چقدر مستمندانه و عاجزانه به تو نیازمند هستیم. کمک کُن که نیازمندانه روی تو را بطلبیم ... با پشتکار روی تو را بطلبیم ... و با شادیِ قلبی روی تو را بطلبیم. ممنونیم برای وعدهای که تو به ما دادهای که اگر رویِ تو را بطلبیم، تو ما را دگر بار و دوباره احیا خواهی کرد. در نامِ مسیح دعا میکنیم. آمین!"
نازی: تا برنامۀ آینده از پادکست دلهایمان احیا کُن شما را به دستهای امنِ خداوند میسپاریم.
آنچه در این برنامهها خدمت شما شنوندگان گرامی ارائه میشود، تعالیم نانسی دیماس وُلگِموت، با صدای فارسی سابرینا اصلان است که به سمع شما میرسد. ترجمه و تهیۀ این برنامهها حاصل همکاری دو مؤسسۀ «دلهایمان احیا کُن» و «راستی» میباشد.
برای شنیدن و یا بارگذاری سایر برنامهها میتوانید به بخش فارسی تارنماهای
www.factministries.org
www.راستی.com
مراجعه کنید. لطفاً کلمۀ «راستی» را به حروف فارسی بنویسید.
*Offers available only during the broadcast of the podcast season.